مسعود کاظمیان
 

در عصر رقابت‌های فزاینده ژئواکونومیک، تحولات پیرامونی ایران، از جنس رقابت‌های تجاری عادی نیست؛ بلکه تلاشی سازمان‌یافته برای مهار استراتژیک موقعیت تاریخی و منحصربه‌فرد ایران به شمار می‌رود. هشدار صریح امیر دریادار شهرام ایرانی، فرمانده نیروی دریایی ارتش ، مبنی بر اینکه «دشمن جنگ را به جبهه اقتصادی کشانده و تلاش دارد ایران را از کریدورهای حمل و نقل حذف کند»، در واقع ترجمانی عملی از دغدغه‌های دیرین اندیشمندان مکتب واقع‌گرایی است. این سخنان، به‌ مثابه یک «شوک تحلیلی»، ما را ناگزیر از بازخوانی طرح‌هایی چون کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا(IMEC) و کریدور زنگزور می‌کند؛ طرح‌هایی که از منظر تحلیل استراتژیک ، نه صرفاً طرح‌های زیرساختی، بلکه ابزارهایی برای تغییر «توازن قوا» در اوراسیا و خاورمیانه هستند.
۱- توازن قوا در چهارراه تهدید؛ از مهار ژئوپلیتیک تا محاصره اقتصادی
الف. IMEC ؛ بازآفرینی واقعیت بدون «پُل زمینی ایران»
طرحIMEC، که با حمایت آمریکا و مشارکت رژیم اسرائیل در اجلاس گروه ۲۰اعلام شد، تلاشی آشکار برای تخلیه ظرفیت‌های ژئوپلیتیک ایران و کانال سوئز است. هدف اصلی این کریدور، ممانعت از شکل‌گیری یک بلوک اوراسیایی واحد (ایران،روسیه وچین) است. این طرح با حذف ایران، عملاً یک گذرگاه غرب‌محور ایجاد می‌کند که نفوذ قدرت‌های فرامنطقه‌ای را در محیط پیرامونی ایران تثبیت می‌کند و تلاش دارد تا با برهم زدن توازن استراتژیک منطقه‌ای، توانایی ایران برای استفاده از اهرم‌های اقتصادی و نفوذ خود را به شدت محدود سازد.
ب. زنگزور: خط قرمز در شمال غرب و گره قفقاز
در شمال غرب، کریدور زنگزور به یک مسئله حیاتی ژئوپلیتیک تبدیل شده است. تلاش برای حذف مرز ایران و ارمنستان، در واقع تلاش برای بستن شاهراه ترانزیتی ایران به سمت دریای سیاه و اروپا از طریق ارمنستان است. این مسیر، از دیدگاه استراتژیست هایی مانند  برژینسکی، یک نفوذ استراتژیک در صفحه شطرنج قفقاز است که می‌تواند ایران را از معادلات امنیتی و اقتصادی این منطقه مهم دور سازد و دسترسی مستقیم ترکیه و ناتو به آسیای مرکزی را تسهیل کند.
۲. دیپلماسی هوشمندانه با پشتوانه قدرت؛ الزامات واقع گرایانه
در این میدان، اتخاذ صرفاً یک موضع تدافعی یا تکیه بر شعارهای سنتی کافی نیست. ایران نیازمند یک دیپلماسی هوشمندانه است که مبتنی بر واقع‌گرایی سخت و قدرت هوشمند  باشد.
الف. اراده واحد و اجماع داخلی
هنری کیسینجر تأکید می‌کرد که بزرگترین نقطه ضعف، عدم وجود «اراده واحد حکومتی» در اجرای طرح‌های استراتژیک است.
*اولویت‌بندی ملی و حذف بوروکراسی‌های موازی: برای رقابت با کریدورهای جهانی، ایران باید از بوروکراسی‌های فرسایشی داخلی در تأمین مالی و اجرای زیرساخت‌های کلیدی (مانند خط ریلی رشت به آستارا) عبور کند. این پروژه ها باید با اجماع عالی‌ترین سطوح تصمیم‌گیری به یک «جهاد زیرساختی» تبدیل شوند تا ظرفیت‌ها در یک مسیر واحد تجمیع گردد.
*یکپارچه‌سازی سیاست خارجی و اقتصادی: دیپلماسی تجاری، باید یکپارچه و فاقد تناقضات بینابینی باشد. همه ارگان‌های لشکری و کشوری باید با یک اراده واحد، از کریدور شمال-جنوب به‌عنوان «منافع حیاتی ملی» دفاع کنند.
ب. خطوط قرمز و اهرم‌های بازدارندگی
از دیدگاه واقع‌گرایی، در سطوح سیاستگذاری باید مرزهای تحمل دولت را مشخص کرد:
*تعریف خط قرمز ژئوپلیتیک در قفقاز: ایران باید به صراحت و از طریق ابزارهای دیپلماتیک و نظامی (مانند رزمایش‌ها و توافق‌های امنیتی با ارمنستان)، به بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای اعلام کند که تغییر مرزهای بین‌المللی و محاصره ژئوپلیتیک ایران در قفقاز، خط قرمزی است که می‌تواند با پاسخ سخت استراتژیک مواجه شود.
*پیچیدگی قدرت؛ لزوم گشودن کریدور دیپلماسی فراگیر
با وجود آنکه ابزارهای بازدارندگی و تعریف قاطع خطوط قرمز، شالوده اصلی رویکرد واقع‌گرایانه هستند، اما هنر استراتژی در تنش‌زدایی و تبدیل پتانسیل جنگ به قدرت تعامل نهفته است. در شرایطی که آمریکا و غرب، در تلاش برای تعریف «منطقه غرب آسیا بدون ایران» هستند، دیپلماسی هوشمندانه ایران باید از طریق پیشنهاد یک ساختار امنیتی،اقتصادی فراگیر و بومی، زمین بازی را تغییر دهد. تهران باید با ابتکاری قاطعانه، سند «همکاری در امنیت و توسعه کریدورها» را به شرکای منطقه‌ای ارائه دهد. این سند باید بر «امنیت جمعی بومی» و «منافع متقابل اقتصادی در مسیرهای مکمل»تأکید کند و به صراحت این پیام را مخابره کند که ما خواهان تغییر بازی  از رویکرد بازی با حاصل جمع صفر به یک وضعیت برد-برد منطقه‌ای هستیم. این اقدام نه تنها ابزارهای دیپلماتیک را تقویت می‌کند، بلکه بهانه‌های مداخله خارجی را از بین می‌برد و بار ژئوپلیتیکی تصمیمات سخت را کاهش می‌دهد.
ج. مدیریت بازیگران متناقض: دیپلماسی پیچیده در جهت منافع ملی
 دیپلماسی هوشمندانه اقتضاء می‌کند که کنش استراتژیک، نه بر بستر خوش‌بینی‌های ساده‌لوحانه، بلکه بر مهندسی دقیق توازن‌ها و استفاده بهینه از تضاد منافع بازیگران اصلی بنا شود. در مواجهه با طرح‌های مهار ژئوپلیتیک، ایران باید از توان چانه‌زنی خود برای تبدیل این تقابل‌ها به فرصت‌های ایجابی بهره ببرد.
*خنثی‌سازی هوشمندانهIMEC :رویکرد ایران به کریدور هند-اروپا نباید تقابل مستقیم و انفعالی باشد، بلکه باید بر تحلیل عمیق تضادهای درونی شرکای طرح متمرکز شود. ایران با ارائه مشوق‌های ژئواکونومیک قاطع، باید به‌طور خاص منافع کلیدی هند (که شدیداً نیازمند مسیرهای کوتاه‌مدت، مطمئن و فاقد ریسک سیاسی برای تجارت با روسیه و اروپا است) را هدف قرار دهد. ترغیب قدرت‌های بزرگی چون چین و روسیه (که خود در رقابت مستقیم با اهداف استراتژیک غرب در پشت پردهIMEC قرار دارند)، به سرمایه‌گذاری‌های سنگین و تضمین‌شده در مسیرهای کریدور شمال-جنوب(INSTC و بندر چابهار)، حیاتی است. هدف، اثبات این گزاره است که مسیر ایرانی نه صرفاً گزینه‌ای ارزان‌تر، بلکه کارآمدترین و پایدارترین مسیر ترانزیتی در معماری جهانی است.
*تثبیت سه‌جانبه در قفقاز: در حوزه قفقاز جنوبی، راهبرد ایران باید بر استفاده فعال از تنش‌های تاریخی و منافع متناقض ترکیه و روسیه بنا شود. سرمایه‌گذاری‌های عمیق و سریع ایران در توسعه زیرساخت‌های ریلی و جاده‌ای ارمنستان (به ویژه در امتداد کریدور ارس) ضروری است. این اقدام، کریدور ارمنستان را به یک مسیر ترانزیتی غیرقابل جایگزین برای تبادلات با روسیه و اروپا تبدیل می‌کند و عملاً توجیه اقتصادی و امنیتی کریدور زنگزور را، که تحت نفوذ قدرت‌های متخاصم است، تضعیف می‌سازد.
۳. گذار به ژئوپلیتیک «اقتدار زیرساختی»: ضرورت‌های اقدام ملی
پاسخ راهبردی به «جنگ اقتصادی»، فراتر از مانورهای دیپلماتیک، در گرو سرعت عمل، ارتقاء کیفیت و یکپارچگی زیرساخت‌های ملی است. ایران باید با تمام توان خود را برای نبردی که در عرصه لجستیک و حکمرانی داده جریان دارد، آماده سازد.
•تکمیل بی‌وقفه شریان حیاتیINSTC : تکمیل خط ریلی استراتژیک رشت-آستارا و تجهیز بنادر جنوبی (به‌ویژه بندر چابهار) به ظرفیت‌های چندوجهی با استانداردهای بین‌المللی، باید در صدر اولویت‌های ملی قرار گیرد. این زیرساخت‌ها باید خدمات سریع، مطمئن و یکپارچه را برای ترانزیت هند و روسیه تضمین کنند و به این ترتیب، اعتبار ژئواکونومیک ایران را در سطح جهانی بازتعریف نمایند.
نتیجه گیری
موقعیت ایران در «نبرد کریدورها»، همزمان یک مزیت بی‌بدیل و یک تهدید حیاتی است. پاسخ استراتژیک ایران، نیازمند ترکیبی از قاطعیت در حفظ منافع حیاتی و انعطاف در گشودن کریدورهای دیپلماتیک است. موفقیت در گرو اراده واحد ملی، تکمیل سریع زیرساخت‌ها و اثبات عملی امنیت و برتری اقتصادی مسیرهای بومی به جهان است. ایران باید از یک «منطقه عبوری» به یک « محور ثقل و غیرقابل جایگزین» در معماری جهانی بدل شود تا طرح‌های مهار ژئواکونومیک به شکست بینجامند.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی